˙·٠•●♥ دریـــــــــا ی عـشـــــق ♥●•٠·˙

خسته ام از این زندگی...

خسته ام از این همه تکرار، از این چرخش روز و شب... از این خورشید و مهتاب...

خسته ام از این لبخندهای بی رنگ

از این سلام های به اجبار...

خسته ام از این باران های دروغ... از اشکهای ریا... از امروز و فرداهای انتظار

از احساس دلتنگی که پاسخی ندارد

خسته ام از شایدها، خسته ام از این همه نگاه پر معنی و بی مفهوم

خسته ام از آدمهای یه رنگ بی وفایی،

خسته ام از سرمای وجودم در عطش دلدادگی

خسته ام از این صدا... از ضرب آهنگهای غرش آسا

خسته ام از نسیم و قاصدک ها... از بیهوده زیستن و بیهوده نفس کشیدن.

همه تکرارند، کلمه های تکراری، دوست داشتن های تکراری،

غم و شادی های تکراری، حتی نفس های تکراری...

ای قلبم! از این همه تپش خسته نیستی؟

لحظه ای آرام بگیر بگذار نفس آهسته شود...

لحظه ای بایست، می خواهم تمام شود.

نوشته شده در برچسب:خسته ام از این زندگی,,,,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 14 صفحه بعد